بار دیگر پرسش این است: چه نیازی است به روشنفکری مذهبی ؟ بعضی پرسش ها -در اینجا که ماییم و طی دهه ها- مزمن می شوند و ماندگار. مثل همین ترکیب «روشنفکر مذهبی»: یا برای اینکه کارکرد روشنفکری مدام دستخوش تغییر و تفسیر است (پیامبری است، هدایت است، آگاهی بخشی است و یا تاریخش به انقضاء رسیده) و یا از آنجا که جایگاه و موقعیت مذهب موضوع نزاع است(برای آخرت است یا برای دنیا؟ تکیه گاه اجتماعی است و یا چشم انداز آینده و…)و البته بحث های فراوان بر سر شدنی بودن جمعی که نقیضین است. شریعتی این موقعیت سیال و فرار را در ۴۵ سال پیش در رساله کوتاه «چگونه ماندن» به «عمر کوتاه تکوینی» این نحله مربوط می داند:«اسلام نوزاد»:
«قضیهای که باید اول مطرح کرد این است که موقع و موضع تاریخی این اسلام نوزاد چیست؟ موقع تاریخی این اسلام عبارت است از این جمله: «مرحلهی تکوین ایدئولوژیک». ما الان در مرحلهی تکوین ایدئولوژیک هستیم. مارکسیسم صد سال است که این مرحله را گذرانده است. از موقعی که مانیفست چاپ شده است تاکنون بیش از صدسال میگذرد، در صورتی که ما هنوز داریم زمینهسازی میکنیم…. در مقام کشف فکر اسلامی بر اساس همان اسلامی که وحی شده است، بر اساس همان اسلامی که در آن علی ساخته شده است، باید عناصرش را، عناصر این مذهب را، این علی را، این محمد را از درون این فرهنگ عظیم مسلمانی بیرون بکشیم و دومرتبه تجدید بنا کنیم…» …«احتیاج به کاری است نه از نوع بزککاری و کاغذ دیواری چسباندن و رنگآمیزی کردن، بلکه کاری از بنیاد، درست مثل یک کار تازه، منتها تجدید بنای یک بنایی که حتی شاید دو تا آجرش هم درست روی هم گذاشته نشده است.» (م.آ.۲-)
«ما اکنون هنوز در مرحله کشف و تحقیق و تجزیه و تحلیل هستیم برای تصفیه فرهنگ اسلامی و تصحیح بینش مذهبی موجودمان .. این کار علمی و تا حدی تخصصی است. یعنی برای دست یافتن به «اسلام امی» باید از مرحله «اسلام علمی» بگذریم. وانگهی مکتب مذهبی ما هنوز در مرحله ای است که برای خودمان ـ یعنی یک گروه روشنفکر مسئول اسلامی ـ کاملا تدوین شده و شناخته شده نیست ….می بینیم دومرحله است [اول یک گروه و بعد جامعه] و ما هنوز در مرحله اولیم..»(م.آ. ۳۳-ص ۱۰۲۴)
شریعتی البته این مراحل را دستخوش تفکیک زمانی نمی داند :«اینها همه با هم باید آغاز شود.» روشنفکری مذهبی یعنی چندین همزمانی:
- هم آغازی پروژه نخبه گرای فرهنگی و مردمی (علمی و امی)
- هم آغازی بازگشت به سرچشمه ها و نقد و تصفیه آن.
- هم آغازی فراخوان علوم و دستاوردهای جدید به مثابه دیگری و فاصله گذاری با آنها.
- هم آغازی رفرم اجتماعی و به بلوغ رساندن تفکری «نوزاد».
یکی از معانی فلسفیدن شاید همین باشد : شناسایی خطرها و نقصان ها در میدان فرهنگی و اجتماعی و جستجوی کادرهای جدید مفهومی و عملی ( تجربیات دیگر، محاسبات جدید، تجدیدنظر در مفاهیم) اما این خطرها و نقصان ها به بیرون از خود محدود نمی شود.
به تعبیر شریعتی روشنفکری دینی اگر چه متکی است بر یک میراث تاریخی سنتی و نیز بهره می برد از علوم جدید انسانی اما «نوزاد» است و دلنگران شکل تغدیه او؛ می خواهد دچار آلودگی تغدیه ای نشود و سر نسپرد به اتوریته های نظری مستقر. روشنفکری دینی مجبور است برای طرح اندازی و گشایش افق های جدید فکری با همین حفظ تعادل میان دوگانه ها ، به ضد خود نیز بیندیشد. همین پراتیک است که به او سیالیت داده و در معرض تحول می نشاند. روشنفکری دینی عابر مرزها است؛ در رفت و آمد میان سنت های مستقر، ناظر به جغرافیاهای گوناگون حرف و فراهم آوردنده فرصت هایی برای کشف جهانشمولیت های ممکن دیگر. ..
بر این اساس «روشنفکری مذهبی » اگرچه عمر کوتاهی دارد، اگرچه در مرحله کشف و تحقیق است و تصفیه فرهنگ و تصحیح ، اما همزمان می خواهد با تکیه بر دین «رسالت روشنفکری » و نقش اجتماعی خود را نیز بازی کند و آن عبور دادن جامعه است از قرون وسطای فرهنگی به زمانه ای دیگر؛ زمانه ای که تقلید و تکرار نباشد.
این هم زمانیِ وظیفه عمل از یک سو و ضرورت اندیشه ورزی از سوی دیگر است که روشنفکری دینی را همواره در معرض نقد و ضعف و بحران قرار می دهد و در عین حال ضروری و ماندگار می کند. گاه مفید است در صحنه عمل و گفته می شود به کار دوران عبور و گذار می آید و گاه در میدان های نظری ورود می کند(جامعه شناسی، فلسفه، الهیات، …)و در مقام عالم و پژوهشگر و متخصص ظاهر می شود و متهم می گردد به رها کردن میدان.
از همینجا می شود به ضرورت و کارکردهای «روشنفکری مذهبی» با همه اوج و فرودهایش نظر کرد؛ چه وقتی ادعای آن دارد که می تواند آلترناتیوی باشد در میانه دوگانه های مستقر سنت و مدرنیته محقق چه زمانی که متواضعانه تر می پذیرد که نقش میانجی و پل را بازی کند برای گذر از این وضعیت به شاید فردایی بهتر. روشنفکر دینی ، مفید است و پر ادعا. خوبی اش در همین است: «نوزادی که وعده بلوغ می دهد.»