بازرگان یكی از شخصیتهای برجسته در تاریخ معاصر ایران و از ستونهای جریان نواندیشی دینی به شمار میآید. وی با نگاهی دیگر و طرح موضوعی تازه جریان نواندیشی دینی در ایران را به چالشی جدی فراخواند، و در شامگاه زندگی خویش، همچون بامدادی بر آسمان اندیشه در ایران طلوع كرد.
بسیاری از گروهها و طیفهای چپگرایی كه در آغاز انقلاب بر ضدیت و ستیزهجویی با بازرگان پا میفشردند، امروز معتقدند که «دیروز بزرگترین انحرافشان این بوده که ارزشهای حقوق بشری بازرگان را ارج نمینهادند» تمام این بازخوانیها را میتوان زیر عنوان سراپا عاطفی و اخلاقی «در حق بازرگان بد کردیم»، مقولهبندی کنیم: فروکاستن تغییر و تحول در موضعگیریها و چینش نیروهای سیاسی به تمنایی اخلاقی. این فروکاهش در خدمت طبیعیساختن موضعگیریهای جدید نسبت به بازرگان است؛ چراکه گویا این ژست اخلاقی تازه از جایگاهی فراجناحی- جهانی است که همه را خطاب قرار میدهد؛ و شبیه به همان حکمت عامیانه که «وقتی خامی و تندی جوانی پرشروشور گذشت، باید خامی و اعتدال پیشه ساخت»؛ بدلساختن سیاست به فرآیند خطی طبیعی. واقعیت اما این است كه این جلوههای «بازگشت به بازرگان» هنوز هم از همنشینی واقعا سیاسی با بازرگان ابا دارد، میپرهیزد از اینکه بیمحابا اذعان کند که از کف رفتن امتیازات دموکراتیک، همه را ناگزیر ساخته است از ملاطفت با بازرگان و سنتاش: «نوعی یارگیری در این وانفسا»: خطامامیها، ناگزیرند بازرگان را بزرگ بدارند، همچنانکه بازرگانیها و ملی- مذهبیها برای اصلاحطلبان دولتی، دل میسوزانند.
مهندس مهدی بازرگان یكی از شخصیتهای برجسته در تاریخ معاصر ایران و از ستونهای جریان نواندیشی دینی در ایران به شمار میآید كه در سالهای پایانی زندگیاش نیز همچون دوران جوانی و میانسالی پویا و پركار بود و با نگاهی دیگر و طرح موضوعی تازه جریان نواندیشی دینی در ایران را به چالشی جدی فراخواند، و در شامگاه زندگی خویش، همچون بامدادی بر آسمان اندیشه در ایران طلوع كرد.
بازرگان در نخستین سالهای دهه ۱۳۴۰ و در سالهایی كه در زندان شاه به سر میبرد، سخنرانیهایی را با عنوان «بعثت و ایدئولوژی»۱ ترتیب داد تا با وجود اندیشههای درخشان در دنیای نو بتواند براساس جهانبینی اسلامی به پایهریزی یك ایدئولوژی بپردازد كه در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی به كار آید و پاسخی باشد به نیاز مردم، و بویژه دانشجویان و جوانان ایران كه پس از گذشت چند سال از كودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اندیشه دگرگونی تازهای بوده و وضع موجود را بر نمیتابیدند. پس از چندی دكتر علی شریعتی پا به میدان نهاد، هرچند وی آغازگر اندیشه اسلام سیاسی یا نواندیشی دینی در ایران نبود اما به سرعت توانست به نبض تپنده این حركت تبدیل شود. او از كاركرد و نقش دین به عنوان مهمترین جزء سنت در ایران آگاهی داشت، از این رو در پیوندی شگفت انگیز با جامعه زمان خویش به نقد و بازنگری در اندیشههای دینی، آزادسازی دین از بند جهل و ستیز با باورها و سنتهای خرافی پرداخت (البته قصد داوری اندیشههایش را ندارم ولی بیتردید همه آثار و اندیشههایش سودمند نبودند) و سرانجام نیز به اسلام انقلابی رسید. شریعتی كه انگار احساس میكرد به پایان همه راههای این جهانی رسیده است! با تزریق شور و هیجان به جامعه زمان خویش در آماده ساختن آن برای بر هم زدن وضع موجود سخت كوشید «تا سرانجام پیوند دین و دنیا در یك دگرگونی بزرگ انجام پذیرد» ولی مرگ زود هنگامش، این فرصت را به او نداد تا نتیجه اندیشههایش را ببیند هرچند به عبارتی پیش از دیگران آن را دیده بود و درباره فردای آن نیز اندیشیده بود (در كتاب امت و امامت به این موضوع اشاره دارد)… اما بازرگان این فرصت را یافت تا در دگرگونیهای آینده نقشی را عهدهدار شود و همچنین مجال یابد به بازنگری و بازاندیشی پیرامون اندیشههای خویش بپردازد.
اگر نیك بنگریم، نخستین بار وی در سال ۱۳۶۴ و در جشن مبعث انجمن اسلامی مهندسین با عنوان «ناگفتههای بعثت» به سخنرانی پرداخت و در آن سخنرانی موضوع حكومت یا مدیریت جامعه در چارچوب آیه بعثت و رسالت پیامبران را با دقت بررسی نموده پرسشهای خویش را پیرامون این موضوع قرار داد. بازرگان با بسیاری از اندیشمندان ایرانی متفاوت است و تفاوت بارز او با دیگران نگاه كاربردیاش به موضوعهای مختلف است و در سراسر زندگیاش كمتر به سراغ موضوعهایی رفت كه در عرصه عمل به كار نیاید، و نسبت به موضوعهایی مانند تجدد، استبداد ستیزی و… حساسیت بسیاری از خود نشان میداد و از پرداختن به موضوعهای نظری و فلسفی كه چندان به كار جامعه نمیآمدند پرهیز مینمود، البته در سالهای پایانی زندگیاش جستارهای نظری و فلسفی را در جهت حل مشكلهای نظری و عملی به شدت جدی گرفت و پرسشگرانهتر از همیشه به نقد، بررسی و پژوهش پیرامون مسائل جامعه پرداخت، به این خاطر همواره از موثرترین اندیشمندان زمان خویش به شمار میآمد.
بازرگان سرانجام در سال ۱۳۷۱ و در جشن مبعث انجمن اسلامی مهندسین سخنرانی بسیار مهم و تاثیرگذار خویش را انجام داد، عنوان سخنرانی «آخرت و خدا، تنها برنامه بعثت انبیا» بود كه واكنشهای متفاوتی را در پی داشت. انجمن اسلامی مهندسین در تابستان ۱۳۷۲ نسخهای از متن سخنرانی را برای برخی از اندیشمندان و صاحبنظران فرستاد تا نظر خویش را درخصوص متن سخنرانی ارائه نمایند و فراخوانی هم بود تا در سمینار نقد و بررسی این سخنرانی كه در نیمه دوم سال ۱۳۷۲ برگزار گردید، شركت كنند. و جالبتر آن است كه دكتر عبدالكریم سروش روی برگ دعوتنامه انجمن اسلامی مهندسین برای شركت در سمینار چنین نوشت: «دوستان عزیز، احتراما جزوه ضمیمه را مطالعه كردم. لب رأی ارائه شده در این دفتر را موافق حق و صواب یافتم و از آن بهره بردم و نشر آن را برای پیشگیری و بل درمان انحراف خطرناكی كه در فكر دینی پیش آمد، سودمند میدانم. خداوند توفیق مولف بزرگوار این دفتر را در باز نمودن راه عدل و حق افزونتر گرداند.»۲ وی در سخنرانی خویش در مراسم درگذشت مهندس بازرگان نیز از نگرش تازه او سخن گفت: «بازرگان كه خود روزگاری مفتون ایدئولوژی اندیشی دینی بود، با مرگ خود بر آن فكر مهر خاتمت زد. مرگ او نماد مرگ آن اندیشه است… »۳ بازرگان پس از سمینار نقد و بررسی سخنرانیاش، واژه «تنها» را از عنوان آن برمیدارد و در اختیار انجمن اسلامی مهندسین قرار میدهد و انجمن هم تصمیم میگیرد تا متن سخنرانی را همراه با نظرهای منتقدان و صاحبنظران منتشر كند و با وجودی كه بازرگان تغییری در پیام و اصل سخنرانی نمیدهد، انجمن اسلامی مهندسین باز هم در خرداد ۱۳۷۳ متن سخنرانی را برای بررسی بیشتر از سوی صاحبنظران برای آنها ارسال مینماید! و به این ترتیب كتاب پس از درگذشت بازرگان منتشر میشود.
در كتاب «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا» موضوع انتظار از دین مطرح شده است و پرسشهایی درباره آن شكل گرفته است، كه آیا دین برای دنیای بهتر آمده است؟ و بازرگان میكوشد با توجه به قرآن، آیات بعثت و رسالت پیامبران به بررسی موضوع بپردازد كه آیا ادیان تنها برای ساختن دنیایی بهتر آمدهاند یا به هر دو (دنیا و آخرت) نظر داشتهاند و یا اینكه به خاطر خدا و آخرت آمدهاند و در این صورت چه نظری نسبت به دنیای ما داشته اند؟… بازرگان در این باره میگوید: «… چنانچه آخرت و خدا را برنامه اصلی بعثت انبیا بدانیم و امر و اصلاح دنیا هدف و وظیفه ادیان الهی نباشد، دیگر ایراد و نقصی برای ادیان نخواهد بود كه گفته شود در اصول و احكام دین، همه مسائل و مشكلات زندگی و دستورالعملهای جامع و كامل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز جوامع وجود ندارد. یا بگوییم كه یك ایدئولوژی صرفا دینی میتواند به لحاظ سیاست و مدیریت و اقتصاد یا به طور كلی دنیاشناسی و جهانبینی انسانی، فلسفی و فنی، كامل و كافی نباشد.»۴ و از جهت دیگر، نظری را كه ادیان نسبت به دنیای ما دارند «محصول فرعی» میخواند. در جایی هم اشاره جالبی میكند: «موضوع دیگری كه باید مطرح كنم این است كه پیامبران برای تعلیم مسائلی آمدند كه ما نمیتوانستیم بدانیم «علم الانسان مالم یعلم» نه برای چیزهایی كه به عقلمان میرسد. بشر كه عقلش میرسد تا كره مریخ هم سفینه بفرستد، و تمام اسرار ژنتیك را كشف كند؛ راه درمان همه بیماریها را بشناسد و از علوم مختلف در حد وسیع آگاه شود؛ مسائل حكومت و سیاست و اقتصاد وغیره را هم قادر است بفهمد…»۵ كتاب «آخرت و خدا، هدف بعثت انبیا»، كتاب چالش برانگیزی بود و هنگامی كه منتشر شد بخش پایانی كتاب نقدهایی را از منتقدان دیدگاه بازرگان دربرداشت و پس از درگذشت او نیز مورد توجه دوستداران و اهالی اندیشه قرار گرفت (برای نمونه مجله كیان – در شماره ۲۸ – بخشهایی از سخنرانی بازرگان را منتشر كرد). اینك به برخی از نوشتهها و مقالههای انتقادی درباره این كتاب میپردازم، حسن یوسفی اشكوری یكی از منتقدان بود، به نظر او كسانی كه غالبا سابقه فعالیت سیاسی و اجتماعی از منظر دین نداشته و از قدیم، با ورود دین به عرصه سیاست و حكومت مخالف بودند از طرح دیدگاه تازه بازرگان استقبال میكردند و كسانی هم میپنداشتند بازرگان گذشته خود را نقد و حتی نفی كرده كه دو دلیل عمده داشته است: ۱٫ تجربه پیوند دین و حكومت پس از انقلاب ۲٫ سخنرانی دكتر سروش در مراسم درگذشت بازرگان و طرح دیدگاه تازه بازرگان در آن سخنرانی و در جمع انبوه دوستداران، یاران، شاگردان و طرفداران بازرگان، بدون اینكه اصل مطلب مورد نقد و چالش قرار گرفته باشد.۶ به باور نگارنده، چنین انتقادی درست نیست چون باید به خاطر داشته باشیم كه سمینار نقد و بررسی سخنرانی بازرگان در چندین نشست انجام گردیده بوده و موافقان و مخالفان (البته تعداد موافقان در مقایسه با تعداد مخالفان بسیار اندك بوده است) پیش از انتشار متن سخنرانی نظر و رای خود را در حضور بازرگان به طور شفاهی (و سخنرانی) و كتبی اعلام كرده بودند و مقاله انتقادی جناب اشكوری در بخش پایانی همان كتاب موجود است و با توجه به این نكته چنین سخنی جای پرسش دارد، و اندیشه تازه بازرگان قبل از سمینار و در سمینار مورد نقدهای جدی قرار گرفته بوده است. همچنین در مقالهای دیگر با عنوان «ثبات در اندیشه و عمل بازرگان»، دكتر علی اصغر غروی با بررسی كتابها و اندیشههای بازرگان كوشش مینماید تا آنجا كه میتواند به مخاطب بفهماند كه بازرگان تردیدی در اندیشههایش نداشته و به لحاظ فكری با ثبات كامل روزگار گذرانیده (و من هنوز نمیدانم این نوشتار جانبدارانه از دكتر غروی تا چه اندازه به نفع بازرگان تمام میشود!) چنان كه در یك عبارت میآورد: «مرحوم بازرگان در سال ۳۹ همان هدفی را برای انبیا ذكر كرده و بدان قائل است كه در سال ۷۱»۷ اگر نگاه دقیقی به اندیشه بازرگان در سالهای پایانی زندگیاش داشته باشیم، چنین سخنی چیزی بیش از یك شوخی نمیتواند باشد. باید توجه كنیم، سخنان بازرگان در مقایسه با اندیشمندان ایرانی از ابهام كمتری برخوردار است و دیدگاه تازهاش در سال ۱۳۷۱ بسیار روشن است و نیازی به تفسیرهای طولانی و تلاش برای كشف مقصود پدیدآورنده ندارد و پیام بسیار روشنی را در بر دارد. منتقد دیگر، دكتر حبیب الله پیمان با اشاره به این مطلب كه بازرگان میگوید پیامبران درباره آنچه بشر با عقل خود نمیتواند از آنها سر در بیاورد، سخن گفتهاند و به طور مستقیم به كارهای مربوط به سیاست و جامعه نپرداختهاند؛ چون خارج از ظرفیت عقل بشر نیست و به دو مقوله خدا و آخرت پرداختهاند كه فهم آنها از عقل انسان بر نمیآید، چنین میگوید:«این گفتهها بر خلاف نظر برخی علاقهمندان بازرگان، در ادامه و مكمل نظریات قبلی نیستند، بلكه بیانگر یك «تجدیدنظر» اند. تجدیدنظری كه اگر بازرگان با تامل و تحقیق كافی میپذیرفت، او را از مسیری كه تا آن زمان پیموده بود، خارج و در جریان دیگری از تفكر دینی قرار میداد. »۸ و در ادامه میافزاید كه نظر جدید بازرگان در ردیف اندیشهها و آنچه از كتابهای پیشین او فهم میشود، قرار نمیگیرد. به خاطر دارم چند سال پیش درباره دیدگاه و رأی پایانی بازرگان با دكتر پیمان گفتوگو میكردم و ایشان مقالهای از خودشان – با عنوان گفتارهایی پیرامون چالش میان سنت و تجدد۱ – را كه در خرداد ۱۳۷۸ نوشته بودند در اختیار من گذاشتند و من هم آن را به دقت خواندم، در آن مقاله با انتقاد از دیدگاه بازرگان اظهار داشته بودند كه جریان تجددخواهی دینی راه خود را میپیماید و نظر تازه بازرگان توانایی حل مشكل فكری این جریان را ندارد. اما نگارنده با نظر دكتر پیمان مخالف بوده و بر این باور است كه اندیشیدن درخصوص دیدگاه تازه مهندس بازرگان بیش از همه برای نواندیشان دینی راهگشاست و میتواند آنان را از بن بستهای خودساختهای كه گرفتارشان كرده است، رهایی بخشد اما گویا برای آنان دفاع از هویتی كه برای خود برگزیدهاند، از حركت در مسیر عقلانیت و تلاش در جهت جستوجوی حقیقت شایستهتر است و همه توان خود را در این راه به كار بستهاند. به هر ترتیب موضوع دگرگونی در اندیشههای مهندس بازرگان مهمترین موضوعی است كه از سال ۱۳۷۱ تا به امروز ذهن اهالی اندیشه را به خود مشغول داشته و برخی نیز، بر اساس سخن بازرگان در پاسخ به منتقدان در آخرین نشست سمینار نقد و بررسی سخنرانیاش كه گفت تجدیدنظری در گفتارش نكرده است۹، این بخش از سخن او را برجسته میسازند اما توجه ندارند بازرگان همان جا ما را متوجه سخنان پیشین خود درباره همان موضوع كرده؛ نخست به سخنرانیاش در سال ۱۳۶۴ (ناگفتههای بعثت) و سپس به سخنرانی دیگری (انگیزه و انگیزنده) پیش از انقلاب اشاره مینماید و جای ابهامی را باقی نمیگذارد. این اندیشه از سالها پیش ذهن او را مشغول ساخته بوده است و آرام آرام شكل بهتری یافته و در سخنرانی سال ۱۳۷۱ به طور محكم طرح شده است، چنان كه خودش هم گفته ریشههای آن را میتوان در دو سخنرانیای كه به عنوان نمونه آورده، جستوجو كرد.
اما یكی از نكتههایی كه در زندگی مهندس بازرگان به خوبی دیده میشود و جای اندیشیدن بسیار دارد، سالم زیستن و اخلاقی زیستن اوست كه در رفتار، گفتار و پندار او نیك میدرخشد و مشخص است. بازرگان در كار روشنگری و روشنفكری نیز صداقت و درستی خویش را نشان داد كه خودش بهتر از هر كس میدانست، آنچه در سخنرانی «آخرت و خدا، تنها برنامه بعثت انبیا» بر زبان میآورد، چالشی بزرگ میآفریند اما هنگامی كه برای نتایج تازه اش از سالها پژوهش و اندیشه ورزی استدلال مناسبی فراهم آورد بدون درنگ و بدون هیچ گونه مصلحت اندیشی سخن خویش را مطرح كرد و البته نه خود را و نه سخن خود را حقیقت كامل نپنداشت و در نشستهای پی در پی شنونده سخن منتقدان و مخالفانش بود، سرانجام نیز در نشست پایانی بر درستی رأی و نظر خویش تاكید نمود… گاهی برخی افراد میگویند با اظهارنظرهایی كه او در پایان عمر خویش كرد از باورها و عقاید دینی خویش برگشت، ولی چنین سخنی به هیچ روی باوركردنی نیست و این ادعا بیش از هر چیز ساخته ذهن افرادی است كه او را خوب نمیشناختند زیرا از نظر دوستان و نزدیكانش چنین سخنانی واقعیت ندارد و طرح اینگونه موضوعها بیشتر برای دور نمودن ذهن افراد از موضوع اصلی، كاربرد دارد؛ تا نگاه و رویكرد تازه بازرگان درست فهمیده نشود و با ارائه نمودن تصویری نادرست از او، اندیشهاش را نیز بیاساس و بیاعتبار نشان دهند…
به هر شكل بازرگان در آغاز یك دگرگونی فكری بزرگ چشم از جهان فرو بست و این بار، نخستین گامها را، به عبارتی تنها، و شاید به گونهای بیهمراهی همراهان قدیم برداشت و این آخرین حماسه مردی بود كه یك عمر كوشید تا در مسیر عقلانیت گامبردارد.
پینوشتها:
۱٫ بازرگان، مهدی، مجموعه آثار شماره ۲ (بعثت ۱)، تهران، بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان و انتشارات قلم، ۱۳۷۷، صص ۳۸۳-۲۳۳٫
۲٫ بازرگان، مهدی، آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، ص ۱۴۵٫
۳٫ همان، ص ۱۶۰٫ (برای مطالعه متن كامل سخنرانی سروش نگاه كنید به: مجله كیان، شماره ۲۳، بهمن و اسفند ۱۳۷۳)
۴٫ همان، ص ۷۲٫
۵٫ همان، ص ۲۳۰٫
۶٫ مجله نامه، شماره ۲۰، بهمن ۱۳۸۱، ص۶۹٫
۷٫ مجله نامه، شماره ۲۰، بهمن ۱۳۸۱، ص۵۱٫
– در مقالهای دیگر با نام «آخرت و خدا» علی اصغر غروی باز با چنین رویكردی به موضوع مینگرد، برای مطالعه بیشتر نگاه كنید به:
بازرگان؛راه پاك، مجموعه مقالات همایش علمی فرهنگی بزرگداشت مهندس بازرگان، تهران، كویر، ۱۳۸۴، صص ۳۰۷-۲۹۷٫
۸٫ مجله نامه، شماره ۲۰، بهمن ۱۳۸۱، ص۲۶٫
۹٫ بازرگان، مهدی، آخرت و خدا هدف بعثت انبیا، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۷، ص۲۳۳٫