مقالات

خاتمی بیشترین قرابت فکری را با بازرگان دارد

گفت و گوی هفته نامه صدا با مهدی معتمدی مهر، عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران

۱- مهم‌ترين خصوصيات گفتمان مرحوم بازرگان را چه مي‌دانيد؟

گفتمان بازرگان را نمی‌توان محدود به تولیدات فکری ِ یک فرد دانست. این گفتمان، برآیند تلاش‌های فکری و تجربه‌های تاریخی نسلی از دمکراسی‌خواهان و روشنفکران دینی است که بازگشت به قرآن و باور به آزادی و کرامت انسان را به عنوان عامل اصلی غلبه بر عقب‌ماندگی و زیرساخت تحول اساسی در جهان اسلام مطرح می‌کند. در همین راستا، مهم‌ترین ویژگی‌های گفتمان بازرگان، پیش‌گامی در فهم و ارایه نیازهای روز بوده و ناظر بر یک راه حل اساسی است برای عبور از بحران ریشه‌دار تاریخی ایران: یعنی ” استبداد. بازرگان ذهنی‌گرا نیست و نگاهی جامعه‌شناختی و کارکردگرایانه به پدیده‌ها دارد و از مسایلی حرف می‌زند که مشکل مردم است: مانند آزادی و دمکراسی و حقوق بشر. در حوزه دینی هم به همین نحو است. بازرگان به مباحث صرفا کلامی و فقهی و عرفانی چندان علاقه نشان نمی‌دهد و در هر مساله‌ای که در حوزه روشنفکری دینی ورود می‌کند، متمرکز بر حل مساله‌ای اساسی برای بشر مسلمان ِ امروز است. به عبارت دیگر، مهم‌ترین خصلت گفتمان بازرگان این است که نخبه‌گرا نیست و از ظرفیت ارتباط با حوزه عمومی برخوردار است. زبان ِ روشنفکری ِ بازرگان چه در سیاست و چه در دین به گونه‌ای تنظیم شده که برای عموم مردم قابل فهم است، صرفنظر از آن که در برهه‌ای مورد پذیرش عام قرار بگیرد یا نه. این گفتمان شفاف و صادقانه مطرح می‌شود و علاقه‌ای به تعلیق‌های ادبی و پیچیده‌گویی ندارد.

ویژگی دیگر این گفتمان، انسان‌محوری است. تا جایی که من با آثار مهندس بازرگان آشنایی دارم، خدا برای او هدف است و نه انسان. اما موضوع هستی و موضوع رسالت انبیای الهی را سعادت انسان می‌داند. هم از این روست که به آگاهی‌بخشی و توجه به کرامت بشر همواره در نظر داشته است.

ویژگی اساسی دیگر اندیشه ایشان چه در حوزه دینی و چه در حوزه سیاسی، تمرکز بر آموزه‌ها و آیات قرآن است. این وجه، عامل اساسی تمایز گفتمان بازرگان با سایر روشنفکران دینی است که رویکردهای فلسفی، کلامی و جامعه‌شناختی را بر فهم قرآن و دین به مثابه روش‌شناسی برگزیده‌اند. بازرگان هم اگرچه از یافته‌های علمی و فلسفی و جامعه‌شناسی در فهم آیات بهره می‌گرفت، اما روش او فهم قرآن از طریق قرآن بود.

زبان ِ دینی ِ بازرگان، ویژگی مهم دیگری است که می‌تواند مورد اشاره قرار گیرد . نرمی ِ گفتار، احتراز از مطلق‌گویی و مطلق‌بینی و عدم تمایل به تحمیل از جمله عناصر مهم ادبیات بازرگان است.

۲- چقدر بينش و جهان بيني مهندس بازرگان در دولت موقت ظهور و بروز پيدا كرد؟

به نظر می‌رسد که جهان‌بینی و باورهای دینی و اخلاقی ایشان به طور نسبی و در حد مقدورات زمان، هم در جریان پذیرش این مسوولیت ناخواسته و هم در فرآیند عملکرد دولت موقت به منصه ظهور رسید. مهندس بازرگان و یاران ایشان، فقط بنا بر ضرورت‌های آن دوران و به رغم مخالفت آیت الله طالقانی و شناخت قبلی که از روحیه روحانیت داشت، حاضر به پذیرش مسوولیت دولت موقت در چنان شرایطی شدند. عدم پذیرش حکم نخست‌وزیری می‌توانست بحران مدیریت انقلاب را به آستانه جنگ داخلی و خدشه به تمامیت ارضی برساند. بسیاری از روحانیون شورای انقلاب و از جمله مرحوم بهشتی می‌دانستند که پذیرش مسوولیت‌های اجرایی تا چه حد می‌تواند به موقعیت فردی ایشان ضربه بزند و از این رو تا ماه‌ها بعد، آگاهانه از قبول هر نوع مسوولیت اجرایی سر باز زده و به گسترش فعالیت حزبی پرداختند اما اولویت بازرگان منافع ملی و ایران بود. در خصوص ماهیت عملکرد مهندس بازرگان در دوران دولت موقت هم اعتقادات و باورهایش کاملا اثرگذار به نظر می‌رسند. بازرگان در دورانی آزادی و دمکراسی و حقوق بشر را به عنوان اساسی‌ترین مطالبه و راهبرد دولت خود مطرح کرد که در جامعه انقلابی ایران، توجهی به این ارزش‌ها نمی‌شد و آزادی را لوکس می‌دانستند و عدالت اجتماعی و مبارزه با امپریالیسم، نه تنها از سوی گروه‌های چپ مارکسیستی ماننده حزب توده ایران، بلکه از سوی قاطبه نیروهای مسلمان و روحانیان حاضر در کادر رهبری انقلاب به عنوان مساله اصلی مطرح می‌شد. جزوه‌ای در آن روزها توسط حزب جمهوری اسلامی منتشر شد که شامل مواضع اقتصادی حزب بود. این مواضع تفاوت چندانی با مواضع حزب توده و دولتی‌سازی اقتصاد و مصادره اموال سرمایه‌های بخش خصوصی نداشت. در مباحث سیاسی هم سران حزب جمهوری اسلامی از دیدگاه دیکتاتوری صلحاء که شباهت‌های بنیادین با دیکتاتوری پرولتاریا داشت؛ دفاع می‌کردند. بازرگان و بخشی از یارانش، در چنین شرایطی، بر اساس اعتقادات سیاسی و دینی خود، استقامت کردند و همچنان آزادی و دمکراسی را به عنوان اصلی‌ترین نیاز و مساله جامعه ایران مطرح می‌کردند و هزینه سنگین این پایداری را هم پرداختند. حتی برخی از نزدیک‌ترین شاگردان و صمیمی‌ترین شاگردان بازرگان هم بر نتافتند و از دور او متفرق شدند. مهندس عزت الله سحابی، شهید رجایی و دکتر عباس شیبانی از این جمله بودند که جدایی ایشان هزینه‌های سنگینی بر بازرگان و نهضت آزادی تحمیل کرد. صداقت و تعهدپذیری بازرگان از باورهای عمیق و جدی او ناشی می‌شد. همه شنیده‌ایم که بازرگان در زمان رفراندوم جمهوری اسلامی بر عنوان “جمهوری دمکراتیک اسلامی” تاکید داشت و همین امر به تقابل کلامی او با رهبری انقلاب انجامید که ” جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش ” را مطرح کرد. اما این، همه ماجرا نیست. عبارت جمهوری دمکراتیک اسلامی در اساسنامه شورای انقلاب قید شده بود. این اساسنامه به خط و انشای مرحوم دکتر بهشتی بود. در واقع، بازرگان بر مصوبه شورای انقلاب تاکید داشت و به چالشی با رهبری انقلاب دچار شد اما خود اعضای شورای انقلاب، زمانی که دیدند عرصه تنگ است، حتی ابراز نکردند که این تعبیر را خودشان برای نظام جدید مصوب کرده‌اند. در قضیه اشغال سفارت امریکا هم همین روحیه در موضع‌گیری مهندس بازرگان موثر بود. بازرگان کسی نبود که بخواهد پشت مردم بایستد و موج‌سواری کند. بنابراین هر وقت کاری را اشتباه تشخیص می‌داد، ابا نمی‌کرد که حق‌مدارانه ورود کرده و مهیای هزینه‌ها شود. مخالفت بازرگان با اعدام‌های اول انقلاب و ایستادگی در برابر موج اول خشونت و تلاش برای مهار و به حداقل رساندن اعدام‌ها و یا مخالفت آشکار او با اضافه شدن اصل ولایت فقیه به پیش‌نویس قانون اساسی در روزگاری که این رفتاری سیاسی، هزینه‌های سنگین داشت به پایبندی ایشان به همین باورها بر می‌گشت. بنابراین در دوران دولت موقت، بازرگان با حداکثر ظرفیت و متناسب با ساختار اعتقادات و باورهای اخلاقی و دینی‌اش رفتار کرد. اما این که این پایبندی به اصول چه بر سر او و دولتش آورد، مساله‌ای دیگر است.

۳- چقدر اين بينش و گفتمان قابل بازتوليد شدن است؟

گفتمان بازرگان امروزه بیش از هر زمانی مطرح است و لحظه به لحظه بازتولید می‌شود. این که مخالفان دیروز بازرگان از توده‌ای گرفته تا خط امامی و حتی برخی محافظه‌کاران، در هر مناسبتی مطرح می‌کنند که حق با بازرگان بود، فقط ناظر بر یک گزاره تاریخی در گذشته نیست. معنای این عبارت این نیست که ” حق با بازرگان بود”. بلکه این است که ” هنوز هم حق با بازرگان است.” در واقع، همانطور که عرض کردم، گفتمان بازرگان امروزه به عنوان یک راه حل جدی در ایران مطرح است. گفتمان بازرگان، گفتمان اصلاحات است. نمی‌توان بدون گفتمان بازرگان اصلاح‌طلب بود. مبارزه قانونی، علنی و مسالمت‌آمیز، اولویت توسعه سیاسی ( آزادی و دمکراسی ) بر دیگر گونه‌های توسعه ( اقتصادی )، ضرورت تحزب، حرکت گام به گام و تدریجی، تعامل با جهان، دفاع راهبردی از گسترش بخش خصوصی، حاکمیت قانون و حتی آن‌چه که امروزه تحت عنوان ” اعتدال ” نام می‌گیرد، همه و همه نه از خرداد ۷۶ به بعد، بلکه از فردای پیروزی انقلاب و توسط مهندس بازرگان و یارانش مطرح شده بود. بازرگان از همان زمان از اعتدال و حاکمیت قانون دفاع می‌کرد و می‌گفت که انقلابی‌گری پس از پیروزی انقلاب قابل قبول نیست و به همین دلیل بود که میانه‌روی ( اعتدال ) برچسب سازشکاری و لیبرال بودن او شد.

۴- چرا ايشان علي رغم فرصتي كه در دولت موقت يافت، نتوانست از تفكر سياسي و منطق سياسي خود پاسداري كند؟

من با شما موافق نیستم. بازرگان تنها از حفظ قدرت و تحمیل حضور خویش در صحنه قدرت به هر بهایی پاسداری نکرد، وگرنه تا آخرین لحظه عمر از تفکر سیاسی و منطق دینی و اخلاقی‌اش پاسداری کرد و به همین دلیل توانست گفتمانی منسجم و مستمر را پایه‌گذاری کند. این تصمیم بازرگان هم دلایلی داشت که به باورها و جهت‌گیری سیاسی او بر می‌گشت. بازرگان معتقد بود که رسالت یک کنش‌گر یا حزب سیاسی، اثرگذاری بر حوزه عمومی است و نه فقط بر قدرت. بنابراین، زمانی که حاکمیت به آرمان‌های دمکراتیک مردم پشت می‌کند، ماندگاری در قدرت از میزان و کیفیت ارتباط با مردم می‌کاهد. تجربه زنده‌یاد آیت الله منتظری هم درست بودن این نگاه راهبردی را تایید می‌کند. احترام و اعتبار اجتماعی ایشان هم بعد از سال ۶۸ و پس از کناره‌گیری از قدرت، در میان مردم چندین برابر شد.

۵- به نظر شما استعفا از دولت موقت چقدر كنش سياسي درستي بود؟ آيا راه حل ديگري براي پيش‌برد اهداف و گفتمان مدنظر بازرگان وجود نداشت؟

زمانی که یک امر ناگزیر می‌شود، دیگر صحبت از درست و غلط چندان واقع‌بینانه نیست. با این همه من فکر می‌کنم که مهندس بازرگان اصولی و واقع‌بینانه عمل کرد. با وجود نهادهای موازی دولت موقت و فقدان روحیه صدق و صفا در انقلابیون تازه به قدرت رسیده، اولا تداوم حضور بازرگان می‌توانست به شدت گرفتن بحران‌ها بیانجامد و نهایتا طرف مقابل را به گزینه‌های حذفی و شدیدتر علیه او ترغیب کند، چنانچه در خصوص بنی صدر انجام شد و دوم آن که موازنه نیروها به سود بازرگان نبود. ورود به فاز تقابلی با این نیروها در راستای مشی اصلاح‌گری و تدریجی مورد نظر بازرگان قرار نداشت‌. روحانیون حزب جمهوری حاضر بودند با حزب توده همکاری کنند و توده‌ای‌ها هم حاضر بودند از خلخالی و روحانیتی که تا آن موقع گفته بودند، پایگاه اجتماعی‌اش بازار است، حمایت کنند اما هیچ‌کدام حاضر نبودند با بازرگان کنار بیایند. دلایلش هم روشن است. بنابراین طبیعی بود که مهندس بازرگان از دولت موقت کناره‌گیری کند. البته یک ملاحظه دیگر بازرگان هم این بود که توسط آیت الله خمینی منصوب شده بود و نه با رای مردم. بنابراین بازرگان نخست وزیر انقلاب یا به عبارتی، نخست وزیر امام بود و بنابراین از دولت موقت استعفا داد تا زمینه عملی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری فراهم آید و بتواند با پشتوانه رای مردم به صحنه بیاید که متاسفانه چالش‌های داخل نهضت آزادی در آن روزگار مانع تحقق این فرصت تاریخی شد.

۶- فكر مي‌كنيد مهم‌ترين چيزي كه منجر به كناره‌گيري مهندس بازرگان از دولت موقت شد، چه بود؟

رقابت‌های ناشی از جاه‌طلبی‌ها و بی‌وفایی‌های همراهان قدیم و تلاش برای تبدیل این روحیه به وفاق و همدلی. در اسناد فراوانی این مساله ذکر شده است که بازرگان با این نیت که نهاد قدرت منسجم و متحد شود از دولت کنار رفت تا مدیریت دوگانه شورای انقلاب و دولت موقت یکی شوند.

۷- مهم‌ترين چهره‌ سياسي حال حاضر كه فكر مي‌كنيد با مهندس بازرگان قرابت فكري دارد كيست؟

صرفنظر از چهره‌هایی که در داخل نهضت مطرح بوده و هستند مانند زنده‌یاد دکتر یزدی و مهندس توسلی، به نظر من آقای خاتمی در میان چهره‌های سیاسی موجود، بیشترین قرابت فکری را با مهندس بازرگان دارد. خاتمی سرمایه اجتماعی ایران و دارای بینش تاریخی و اخلاق سیاسی است. خاتمی یک استراتژیست است که به خوبی دریافته که راه‌حل‌های ” به زود و به زور ” کارساز نیستند. خاتمی تاکید دارد تا آزادی و دمکراسی جاری و نهادینه نشود، دستیابی پایدار به دیگر ارزش‌ها مانند عدالت و استقلال میسر نخواهد بود. خاتمی در ادامه سنت فکری بازرگان باور دارد که حاکمیت ملت زمانی محقق می‌شود که نه تنها دمکراسی‌خواهان، بلکه مخالفان دمکراسی هم متقاعد شده و بپذیرند که بدیلی برای دمکراسی وجود ندارد و بنابراین، اقناعی حرکت می‌کند و از همین روست که اسلامی که خاتمی معرفی می‌کند، اسلامی است که با مفاهیم عصر جدید مانند آزادی و توسعه و پیشرفت سازگار بوده و هم‌خوانی دارد. بعضی به دنبال آن هستند که میان دیدگاه راهبردی بازرگان و خاتمی، تفاوت‌هایی را برجسته کنند اما من با توجه به دیدگاه‌های مشترک آنان فکر می‌کنم که باید از خاتمی و همه کسانی که با صداقت این گفتمان را تایید می کنند، حمایت کرد.

۸- چرا هيچ وقت افراد نزديك به بازرگان و تفكر او فرصت حضور در سياست را پيدا نكردند؟

چون اعتقاد نداشتند که این کار برای مردم و آرمان‌های انقلاب و نظام مفید است. نتیجه همکاری مرحوم دکتر حبیبی چه شد؟ ایشان سال‌ها وزیر و معاون اول رییس جمهور بود اما در راستای اهدافی که مورد نظر بازرگان بود، یعنی تحقق حقوق و حاکمیت ملت چه کرد؟ دکتر شیبانی در تمام این سال‌ها چه کار ماندگاری انجام داد؟ ایشان عملا در پایه‌گزاری جمعیت آبادگران و روی کار آوردن احمدی‌نژاد مشارکت فعال داشت.

چه کسی بیش از دکتر یزدی از اعتماد شخصی رهبر فقید انقلاب برخوردار بود؟ بدیهی است که اگر امثال دکتر یزدی و مهندس صباغیان و دکتر احمد صدر حاج سید جوادی و مهندس توسلی که از روزگار مهاجرت آیت الله خمینی از ترکیه به نجف با ایشان آشنایی داشتند و نخستین رابط سیاسی آیت الله با محیط سیاسی بیرون بودند، می‌خواستند در قدرت بمانند و با هیات حاکمه همکاری کنند، هیچ مانعی نداشتند. یاران بازرگان، پس از تحولات خرداد ۱۳۶۰ آگاهانه از فروغلتیدن به دو وادی خودداری کردند: نخست، حضور در عرصه قدرت سیاسی و بنابراین مطرح کردند که جنگ ما جنگ حجت است و نه جنگ قدرت و از این طریق، راهکارهای اصلاح‌طلبی جامعه‌محور و اثرگذاری بر افکار عمومی جامعه را پیگیری کردند و دوم آن که به دام مبارزات براندازانه نیافتادند و اعلام کردند که تنها مبارزات در چارچوب قانون اساسی و اصلاحی می‌تواند به تقویت فرآیند دمکراسی منجر شود.

۹- آزادي‌خواهي چه جايگاهي در تفكر مهندس بازرگان داشت؟

من یادداشتی قبلا منتشر کرده‌ام با عنوان ” آزادی، کلام اول و کلام آخر ِ بازرگان “. آزادی گرانیگاه اندیشه بازرگان است: هم در حوزه سیاست و هم در حوزه روشنفکری دینی. بازرگان معتقد است که مساله اصلی ایران و عامل تعیین‌کننده عقب‌ماندگی این سرزمین، نه استثمار است و نه استعمار و بلکه استبداد است و از این رو هیچ بدیلی برای عنصر آزادی در عرصه سیاست نمی‌شناسد و می‌گوید که بدون آزادی شاید بتوان به عدالت اجتماعی یا استقلال دست یافت اما عدالت و استقلال ِ منهای آزادی، پایدار نمی‌ماند. بازرگان باور دارد که آزادی نخستین حقی است که هر انسانی باید از آن برخوردار شود، بنابراین به مجرد این که آزادی نقض شود، خود به خود عدالتی هم در کار نخواهد بود. با این همه قبول ندارم که آزادی‌خواهی بازرگان از جنس لیبرالیسم است. در این مورد چندین یادداشت منتشر کرده‌ام.

در عرصه دین‌داری هم مهندس بازرگان در تحلیل‌های متعدد و متنوع بیان می‌کند که آزادی بشر اساس توحید است و انسانی که به آزادی بشر معتقد نیست و خود را برخوردار از حق آزادی نمی‌داند، نمی‌تواند انسانی یکتاپرست باشد و حتی بالاتر از آن را هم می‌گوید که نمی‌توان مبتلا به استبداد بود و خداپرست بود. این تفکر در ادامه سنت فکری نایینی و آخوند خراسانی شکل گرفته است که استبداد را شرک می‌دانستند. بازرگان به دفعات و مناسبت‌های فراوان در تفسیر آیت الکرسی، طاغوت را سنتی در برابر قانون‌مندی‌های الهی بر می‌شمارد و از استبداد به عنوان طاغوت نام می‌برد و از همین روست که در مدافعات دادگاه نظامی و در پاسخ به این سوال که چرا با استبداد مخالفیم، می‌گوید: « در محیط استبدادزده خدا پرستیده نمی‌شود. »

۱۰- اختلاف اساسي مهندس بازرگان با آيت الله خميني را در چه مي دانيد؟

اساس این اختلاف همان است که مهندس بازرگان می‌گفت: من اسلام را برای ایران می‌خواهم و آیت الله خمینی، ایران را برای اسلام. هر دو مسلمان بودند و هر دو به خدا باور داشتند و هر دو هدف خلقت را حرکت به سوی خدا می‌دانستند اما بازرگان انسان را موضوع خلقت می‌دانست و آن‌گونه که در “راه طی شده” می‌گوید، دین و بعثت انبیاء را طریق وصول به سعادت و فلاح مادی و معنوی بشر می‌داند. اما آیت الله خمینی برای دین ( اسلام ) موضوعیت قایل بود. به همین جهت بود که رهبری انقلاب، حفظ نظام را از اوجب واجبات بر می‌شمرد و بازرگان حفظ حقوق و کرامت مردم و رعایت حقوق شهروندی را اولی و هدف حکومت می‌دانست و معتقد بود که حاکمیت ” الله ” تنها با حاکمیت ملت بروز می‌یابد و چنانچه حکومتی مردمی نباشد، دینی هم نیست. در واقع، مبنای اختلاف دیدگاه مهندس بازرگان و آیت الله خمینی به همان مبانی اختلاف نظری میان آخوند خراسانی و نحله فکری شیخ فضل الله نوری بر می‌گردد. البته در ذیل این عامل اساسی، اختلافات جدی دیگری هم مطرح می‌شد. آیت الله خمینی نماد انقلابی‌گری و بازرگان الگوی حاکمیت قانون بود.

۱۱- چرا مرحوم بازرگان هيچ وقت نتوانست با روحانيون ارتباط موثري داشته‌باشد؟

با این داوری موافق نیستم. آقای روحبخش کتابی دارد با عنوان تعامل نهضت آزادی ایران با روحانیت که نشر صمدیه به همت مهندس لطف الله میثمی منتشر کرده است. آقای مهندس توسلی هم یادداشتی تحلیلی دارد با عنوان تعامل تعالی‌بخش نهضت آزادی ایران و روحانیت. مصادیق فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد، مجموعه نهضت ملی ایران و به ویژه شخص مهندس بازرگان، ارتباط گسترده‌ای با روحانیون متعهد و حتی روحانیون سنتی غیردرباری داشته‌اند. آیات طالقانی، سید رضا و سید ابوالفضل زنجانی، دکتر بهشتی، دکتر مفتح، مطهری و بسیاری دیگر از روحانیون و حتی مراجعی مانند آیات عظام مرعشی، خوانساری، شریعتمداری از جمله روحانیون خوش‌نامی بودند که با نهضت آزادی ایران در طول سالیان مرتبط بوده‌اند. شخص آیت الله خمینی هم تا پیش از پیروزی انقلاب، بیشترین ارتباط را با روشنفکران دینی و نهضت آزادی خارج از کشور داشتند. این ارتباط همواره موثر بوده است. آقای حمید روحانی ( زیارتی ) در جلد اول کتاب نهضت امام خمینی مطرح می‌کند که دیدگاه‌ها آیت الله خمینی در ارتباط با لوایح انجمن‌های ایالتی و ولایتی متاثر از اعلامیه سران نهضت آزادی ایران بوده است. مهندس بازرگان و دکتر یزدی به عنوان سیاستمداران واقع‌گرا می‌دانستند که روحانیت یک نهاد اجتماعی است و از ویژگی بسیج‌گری فراگیر برخوردار است. بنابراین، در فرآیند انقلاب به این ظرفیت توجه داشتند و با ارتباط موثری که با روحانیت گرفتند، آنان را به پذیرش نقشی تاریخی رهنمون کردند. مهندس بازرگان و یارانش هرگز با روحانیت مخالف نبودند و آنان را نفی نمی‌کردند، ایشان ضمن احترامی که برای جایگاه روحانیت قایل بودند، برای روحانیت، حقوق ویژه‌ای را به رسمیت نمی‌شناختند و بنابراین با روحانیت یا فقه مخالف نبودند، با حکومت روحانیت یا با حکومت فقهی مخالف بودند نه با نهاد و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی روحانیت.

۱۲- اشكالات مدل سياست‌ورزي مرحوم بازرگان را چه مي‌دانيد؟

من ممکن است بر بعضی اقدامات ایراد بگیرم و نقد داشته باشم که در سوالات بعدی به طور مشخص خواهم گفت اما بر مدل سیاست‌ورزی مهندس بازرگان نه تنها اشکالی نمی‌بینم، بلکه آن را الگو و یک راه حل جدی می‌دانم.

۱۳- آيا نهضت آزادي با استعفاي مرحوم بازرگان یا با فوت ایشان به پايان راه خود رسيد؟

البته نهضت آزادی ایران و مهندس بازرگان با استعفا از دولت موقت، به تدریج از عرصه قدرت رسمی کنار رفتند و اگرچه چند سالی هم در مقام نمایندگی مجلس ادامه کار دادند اما به هر حال در بافت قدرت دیگر نقش مهمی نداشتند، اما این به منزله آن نیست که نهضت به پایان راه برسد. در واقع، در این دوران تاریخی که پس از استعفا آغاز می‌شود، بازرگان و نهضت آزادی ایران وارد عرصه مهم دیگری از حیات سیاسی و فرهنگی شدند. مجموعه آثار بازرگان جلدهای ۲۳ تا ۲۶ که مشتمل بر انقلاب اسلامی و بازیابی ارزش‌ها هستند و همچنین اسناد نهضت آزادی ایران از سال ۵۹ به بعد، در بر گیرنده تدوین مشی خاصی است که امروزه می‌توانیم از آن به گفتمان اصلاحی بازرگان تعبیر کنیم. در دهه شصت و سالیان نخست انقلاب، فقط بازرگان و نهضت آزادی بود که از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر و مبارزات گام به گام ِ در چارچوب قانون اساسی دفاع می‌کرد اما از نیمه دوم دهه هفتاد، بسیاری افراد و احزاب که در آن زمان با بازرگان مخالف بودند، حق را به بازرگان دادند و همان گفتمان را مطرح کردند. جنبش دوم خرداد بر بستر گفتمان بازرگان شکل گرفت و فراگیر شد. عموم شعارها و مطالبات مطرح شده در ایام انتخابات ۷۶ برگرفته از منش سیاسی و سنت فکری بازرگان بود. بنابراین نمی‌توان این گونه ارزیابی کرد که نهضت آزادی با استعفای دولت موقت به پایان خط رسید و بلکه اتقافا از آن زمان، اندیشه نهضت، تکثیر و فراگیر شد. بی‌سبب نیست که هر وقت خواسته‌اند جریان اصلاح‌طلب را سرکوب کنند، کیهان تیتر می‌زند که اصلاح‌طلبان از نهضت آزادی خط می‌گیرند.

تردیدی نیست که مهندس بازرگان یک شخصیت بزرگ تاریخی و الگوی بی‌بدیل اخلاق سیاسی در ایران است اما هم ایشان طوری در نهضت آزادی رفتار کرد که نهضت شخصیت‌محور بار نیاید. دلیل این ادعا این است که در انتخابات ریاست جمهوری اول، در درون نهضت آزادی به کاندیداتوری بازرگان رای داده نشد که خطایی تاریخی و راهبردی بود اما به هر حال نشان می‌دهد که نهضت شخصیت محور نبود. بازرگان هم نگفت که من صرفنظر از رای شورای مرکزی احساس تکلیف می‌کنم و در انتخابات کاندیدا می‌شوم. در پذیرش حکم نخست وزیری هم به رغم دیگران، بازرگان در پاریس به آقای خمینی می‌گوید که باید با دوستانم در نهضت مشورت کنم و بعدا جواب می‌دهم. این رویه نشان می‌دهد که اصول حزبی در نهضت بیش از شخصیت‌ها جایگاه داشته است. نهضت آزادی ایران به معنای واقعی یک تشکیلات حزبی سیاسی است. حضور یا عدم حضور جسمانی افراد در آن نقش تعیین‌کننده ندارد که سبب شود به پایان راه برسد.

۱۴- ريشه اختلاف بازرگان در دولت موقت با حزب جمهوري اسلامي به چه حوزه فكري، سياسي باز مي گشت؟

به نظر من این اختلافات، چندان ریشه اساسی در حوزه فکری نداشت. شخصیت‌هایی مانند آقایان بهشتی و هاشمی افراد ناشناخته‌ای نبودند و قبل از انقلاب مواضع مشخصی داشتند که چندان محل اختلاف نبود، اختلافات بعد از انقلاب ریشه در میل به قدرت داشت. رهبری اعلای آیت الله خمینی نه از باب آن که مصداق آموزه فقهی بود، مورد علاقه برخی از سران حزب جمهوری قرار گرفت، بلکه از این جهت که راه را برای سلطه تمام و کمال روحانیت بر ارکان قدرت باز می‌کرد، مورد توجه قرار گرفته بود.

۱۵- چگونه شد که مهندس بازرگان تغيير رويه داد و به جدايي دين از سياست اعتقاد پيدا كرد؟ ایشان تحت تاثیر چه تفکر یا کدام شخصیت‌ها به این جمع‌بندی رسید؟

مهندس بازرگان هرگز به جدایی دین از سیاست اعتقاد پیدا نکرد. احتمالا توجه شما به کتاب ” آخرت و خدا هدف بعثت انبباء ” است که این بحث را مطرح می‌فرمایید. این کتاب حاوی هیچ مطلب تازه‌ای نبود، فقط آن‌چه باعث شد بر سر زبان‌ها بیافتد و برداشت‌های ناصوابی از آن شود، تیتر آن بود. همین مطالب را مهندس بازرگان در ” ناگفته‌های بعثت ” هم بیان کرده بود که در فروردین ۶۴ یعنی حدود ۸ سال قبل از آخرت و خدا ایراد شده است. در حال حاضر گزیده‌هایی از ناگفته‌های بعثت بر روی کانال تلگرامی بنیاد بازرگان هر روزه منتشر می‌شود و این ادعا قابل بررسی است. برخی می‌گویند که آخرت و خدا هدف بعثت انبیا آخرین نظر و کتاب مهندس بوده است و حال آن که این واقعیت ندارد. سال بعد یعنی پاییز ۷۳ و چندین ماه پیش از فوت، ایشان سخنرانی دیگری داشتند با عنوان ” بعثت و آزادی “. بنابراین بعثت انبیاء در منظومه فکری مهندس بازرگان نمی‌تواند با آزادی که مهم‌ترین نیاز سیاسی جوامع اسلامی است، بی‌ارتباط باشد. حتی در کتاب بعثت و ایدئولوژی هم که در سال ۴۳ و در اوج فضای انقلابی و اسلام سیاسی نوشته شده است، مهندس بازرگان مطرح می‌کند که درست است که ایدئولوژی ما اسلام است و اسلام حاوی ارزش‌های زندگی بشر به شمار می‌رود، اما این حقیقت به منزله آن نیست که اسلام بخواهد روش حکومتداری و اقتصاد و مبادله تجاری را به ما دیکته کند، بشر این‌ها را با تجربه خود به دست می‌آورد.

در آخرت و خدا هم آقای مهندس بازرگان تصریح می‌کند که بعثت انبیاء برای دستیابی به حقایقی است که بشر با پای عقل و تجربه خود نمی‌تواند به آن برسد: یعنی آخرت و خدا. در جوابیه‌ای هم که به نقدها تهیه شده و در همان مجلد موجود است، ایشان مطرح می‌کند که میان دین به عنوان روش و بعثت به عنوان فرآیند ابلاغ باید فرق گذاشت. بعثت انبیاء برای تعالی اخلاقی بشر حاوی ابلاغ ارزش‌های مانند آزادی و عدالت و نفی تبعیض است که اساس مفاهیم سیاسی‌اند. تجربه انقلاب اسلامی برای کل روشنفکران، اعم از دینی یا سکولار تمایز میان دین و نهاد دین، سیاست و نهاد سیاست را روشن کرد. در واقع، آن‌چه مهندس بازرگان مطرح می‌کند جدایی نهاد دین ( کلیسا – روحانیت ) از نهاد سیاست ( حکومت – دولت ) است.

در پاسخ به سوال دوم عرض کنم که مهندس بازرگان البته مطالعات وسیعی داشته‌ و با افراد و اندیشمندان زیادی در ارتباط بوده‌اند، اما تحت تاثیر قرار نداشته‌اند. به نظر من ایشان بیش از همه تحت تاثیر نگاه عمیق و راهبردی‌شان به قرآن و تجربه‌های تاریخی پس از مشروطه تا زمان وفات قرار داشته‌اند و به همین دلیل است که ایشان زیگزاگ نداشته و شخصیت و فکر منسجمی را ارایه می‌دهد.

۱۶- مهم‌ترين ضعف بازرگان و مهم‌ترين نقطه قوت ايشان را چه مي‌دانيد؟

مهمترین نقطه قوت بازرگان را در این می‌دانم که به آن‌چه باور داشت، عمل می‌کرد و مصداق ” لم تقولون ما لا تفعلون ” نبود. این ویژگی مبتنی بر اخلاق‌گرایی است و مهم‌ترین موضوع را در عدم توجه به گسترش کمی و کیفی نهضت آزادی ایران می‌دانم. البته این امر دلایلی داشته است. آیت الله خمینی در حکم نخست‌وزیری ایشان جملاتی نوشته بود که مهندس بازرگان و نهضتی‌هایی که به دولت می‌روند از کار حزبی کنار می‌گیرند و آن قدر مشغله وجود دارد که وقت کار حزبی عملا وجود ندارد اما به هر حال، عدم گسترش فعالیت حزبی تبعات بسیار سنگینی داشت.

از لطف و توجه نشریه صدا سپاسگزارم.