مقالات

از تسخیر سفارت آمریکا تا سقوط دولت بازرگان - مصاحبه روزنامه مستقل با محمد حسین بنی اسدی

در تاريخ انقلاب اسلامی دولت موقت مهندس بازرگان به عنوان يك نقطه از استقرار اعتدال شناخته مي‌شود. اعتدالي كه در محاصره تنش‌هاي پس از انقلاب در آخر با تسخير سفارت آمريكا به بن بست استعفا دچار شد. حوادثی که بعدها در ایران پدید آمد بارها ضرورت بازخوانی وقایع ابتدای انقلاب و مشکلات دولت موقت را گوشزد کرد. عملكرد دولت موقت در آن دوره طبق گفته‌ها به‌نظر كُند مي‌رسيد، جوانان انقلابي ايده‌هاي ديگري براي اداره كشور داشتند و انتظار مي‌رفت عملكرد دولت قابل لمس باشد اما شرايط كشور به نحوي بود كه تغييرات ديده نمي‌شد و كارهاي دولت عمدتا در ايجاد زيرساخت‌هاي سياسي پس از انقلاب و بازگشت نظم به شهرها و ادارات بود. در اين ميان جنگ كردستان نيز مشكلي ديگر در مسير دولت موقت شد كه باز هم دولت از سوي انقلابيون متهم به مماشات با گروه‌هاي مسلح و عدم توانايي مديريت بحران شد. هيئت صلح اعزامي دولت به كردستان نتوانست به كلي مشكلات را حل كند.

به مناسبت سالگرد درگذشت مهندس بازرگان با داماد ایشان گفتگو كرديم. دکتر محمدحسین بني اسدي سیاستمدار و فعال سیاسی، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی و وزیر مشاور در امور اجرایی در کابینه دولت موقت بود كه مشروح گفتگوی ایشان را مي‌خوانيم:

از چه زماني و با چه گروهي كار سياسي خود را آغاز كرديد؟

در سال ۱۳۳۹ وارد دانشكده پزشكي دانشگاه تهران شدم در عين حال به دلیل علاقه به رشته فیزیک در دانشکده علوم نيز تحصيل مي‌كردم، در آن زمان سلسله تظاهراتی در دانشگاه بر پا می‌شد. از افراد حاضر در آن دوره دکتر شیبانی و مرحومان داريوش فروهر و پروانه اسكندري بودند. از جمله تظاهرتی که به یاد دارم یکی تظاهراتی بود بر عليه منوچهر اقبال نخست وزیر وقت که خودرو او را به آتش کشیده بودند و همچنین تظاهراتی در اعتراض به كشته شدن لومومبا در سال ۱۳۴۶. بعد برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم و از همان ابتدا با مرحوم محمد نخشب، پایه‌گذار نهضت خداپرستان سوسیالیست، آشنا شدم و تا پایان عمر او با او دوستی و همکاری داشتم. او در آمريكا حزب مردم ايران (در خارج از کشور) را تازه تشكيل داده بود و در آن عضویت داشتم. بعد از آنكه در سال ۱۳۴۶ به ايران برگشتم در خدمت سربازي با آقاي عبدالله جاسبي آشنا شدم. دوستي من با آقاي جاسبي ادامه پيدا كرد، آقاي جاسبي با گروهی از همفکران مخالف نظام سلطنتی و استبداد و استعمار و بعضی ارتشی‌ها گروهي ناشناس و بي‌نام تشکیل داده بودند. با آن گروه نیز ارتباط داشتم. افرادي مثل شهيد كلاهدوز و نامجو و دکتر محمود كاشاني و.. عضو اين مجموعه بودند. کمی به عقب بازگردم من در سال‌هایی که در آمريكا درس مي‌خواندم از اعضای جبهه ملي نیز بودم و مدتي نیز مسئوليت تشكيلات جبهه ملي را بر عهده داشتم. پس از پایان تحصیلاتم در مهر ماه ۱۳۴۶ بلافاصله به ایران بازگشتم و به لطف پروردگار با مرحوم مهندس بازرگان حضورا آشنایی و ارتباط خانوادگی پیدا کردم. همانطور كه مي‌دانيد نهضت آزادي از سال ۴۱ تا اوايل انقلاب غيرقانوني بود و برخی از مسئولين نهضت در سال ۴۳ به ده سال زندان محكوم شدند و تا سال ۴۶ هم گرفتار بودند و بعد از آن نيز فعاليت نهضت آزادی از سوی رژیم شاه غيرقانوني اعلام شده بود. از سال ۴۷ دكتر شريعتي از طریق حسینیه ارشاد حضوری بی‌بدیل در جامعه یافت. من نیز مانند خیل عظیم جوانان آن دوران مانند مهندس عبدالعلی بازرگان و مهندس میرحسین موسوی درفعالیت‌های حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی حضور و یا همكاري داشتم به طوری که در اردیبهشت سال ۱۳۵۲ همزمان با آنان توسط ساواک بازداشت شدم. بنابراين فعالیت‌ها و همكاری‌هاي من پيش از انقلاب با خداپرستان سوسیالیست، جبهه ملي، گروه بي‌نام و گروه شريعتي در حسينه ارشاد و اعضای نهضت آزادی ایران ادامه داشت.

آیا حضور ميرحسين موسوي در نهضت خداپرستان سوسياليست واقعيت دارد؟

خير، آقاي ميرحسين موسوي در نهضت خداپرستان سوسياليست تا آنجايي كه من مي‌دانم عضویت نداشتند و مرحوم نخشب نيز چنين چيزي را به من نگفتند و از ديگر اعضا نيز نشنيدم كه ايشان عضو بوده باشند.

اين گزاره كه هسته اوليه سازمان مجاهدين خلق منشعب از نهضت آزادي و تحت تاثير آن بودند تا چه حد صحيح است و پيش و پس از انقلاب چه مناسباتي با سازمان مجاهدين داشتيد؟

اين گزاره صحيح است. جوانان نهضت آزادي وقتي استبداد شاه را ديدند و هيچ اميدي براي نجات پيدا نكردند روش مسالمت‌آميز را كنار گذاشتند و بدون اطلاع مهندس بازرگان و اعضا نهضت آزادي دست به اين كار زدند. بنابراين عضو نهضت بودند اما نهضت آن‌ها را تشويق به اين كار نكرد. اما وقتي اين گروه تشكيل مي‌شود مهندس بازرگان آن‌ها را مثل فرزندان خودش مي‌دانست و آنقدر كه من مي‌دانم آن‌ها را مانند بسیاری دیگر از رجال سیاسی موثر در انقلاب حمایت مي‌كرد هر چند به مشي مسلحانه آن ‌ها از نظر راهبردي و ارزشي اعتقاد نداشت و هيچوقت نيز آن‌ها را تشويق به كارهاي خلاف آموزه‌هاي اسلام نكرد.

اعضای مجاهدین را كسي نمي‌شناخت. مثلا آقاي آلادپوش و همسرش عضو سازمان مجاهدين بودند و در شركت سمرقند كار مي‌كردند و آن‌ها را می‌دیدم اما نمي‌دانستم مجاهد هستند و هيچ ارتباط تشكيلاتي قبل و بعد از انقلاب با آن‌ها نداشتم هر چند بعد از انقلاب رهبرانشان را مي‌شناختيم و در جاهاي مختلف حضور داشتند مثلا خاطرم هست در مراسم ختم آيت الله طالقاني در دانشگاه تهران اعضا مجاهدين حضور داشتند مسعود رجوي هم بود، اما آن سال ۵۸ بود و بعد از آن روابط به هم خورد و کمتر كسي آن‌ها را دید.

مهندس بازرگان هيچگاه سعي نكرد رجوي و كادر سازمان را نصيحت كند تا به اين سرنوشت دچار نشوند؟

حتما اينطور بوده است اما من جزئياتش را نمي‌دانم. جلساتي هم مرحوم طالقاني با آن‌ها داشتند و نصيحتشان مي‌كردند و در يكي از جلسات مهندس بازرگان هم حضور داشتند.

در تغيير ايدئولوژي سال٥٤ نهضت چه موضعي داشت و چه توصيه‌هايي در اين زمينه به سازمان كرد؟

وقتي اين اتفاق افتاد در داخل ايران مهندس عبدالعلي بازرگان، مهندس توسلي و چند نفر ديگر از دوستان ۳ يا ۴ اعلاميه صادر کردند و موضع مارکسیستی كه انشعاب كنندگان اتخاذ كرده بودند را رد مي‌كنند و هشدار مي‌دهند که (این گروه) منحرف شده‌اند و اين مسير به ناكجا آباد است. از اين طريق سعي كردند مجاهديني كه بيرون مانده بودند را آگاه كنند كه منحرف نشوند. مهندس بازرگان هم دست به تحقيق و نوشتن دو كتاب در رد مواضع آن‌ها می‌زند. اول كتاب علمي بودن ماركسيسم و دوم نقد آثار اريك فروم كه حاوی نظرات نئومارکسیستی بود. نهضت آزادي كلا و اساسا با آن انحراف مخالف بود و به هيچ وجه آن را تاييد نمي‌كرد و تلاشش اين بود جوانان با ایمانی که عضو مجاهدين بودند را در برابر انحراف حفظ کند.

در روزهای منتهی به پيروزي انقلاب، گفته مي‌شود نهضت آزادي در ارتباط و مذاكره با طرف غربي بود، آیا اين گزاره درست است؟

اين گزاره با اين توضيح درست است كه نه تنها تعداد بسیار محدودی از نهضت آزادي بلكه مرحوم دكتر بهشتي مرحوم آيت الله اردبيلي هم در جريان بودند و اين يك كار جمعي بود كه با توافق جمع با اين هدف انجام شد كه آمریکایی‌ها را قانع کنند كه شاه رفتني است و آمريكا كه با تمام قدرت از شاه حمايت مي‌كرد دستش را از كمك شاه بردارد. و در اين كار هم نهضت و هم دیگر مذاکره کنندگان موفق شدند.

در روز ١٢ بهمن گفته مي‌شود ستاد استقبال از امام و برنامه‌هاي ايشان در آن روز زير نظر نهضت آزادي بود چرا در ادامه مراسم به دست نيروهاي ديگري افتاد؟ و اصولا قرار بود مراسم چگونه برگزار شود؟

مراسم همانطور كه قرار بود برگزار شد البته ما به بهشت زهرا نرفتيم. بعد از آن در مدرسه رفاه و علوي تحولاتی با مداخله روحانیت شکل گرفت و گروه‌هاي ديگر كار را دست گرفتند. در تمام تبليغات و تشريفات ورود امام تا آنجايي كه در جریان بودم و مي‌دانم نهضت نقش فعالي داشت. آقای مهندس توسلي مسئول تبليغات بود ولي بعد از ورود آیت الله خمینی يكي از روحانيون سرشناس و فعالِ آن‌ روز به آقاي توسلي می‌گوید كه شما بايد به ما گزارش دهيد ولی ايشان قبول نمي‌كند. نهضت از اول يك جايگاهي بسیار مهمی داشت ولی این جایگاه از نظر ديگران مطلوب نبود. از همان موقع محدود كردن نهضت و کارشکنی‌ها شكل گرفت كه حاصلش را نيز ديديد كه بعد از ۹ ماه نخست وزيري مهندس بازرگان به كجا انجاميد.

چرا گفته مي‌شود سرعت كار دولت موقت در برابر تحولات كند بود؟ چه فشارهاي بيروني به دولت وارد مي‌شد؟

آقاي مهندس بازرگان اصولا با انقلاب به معني خشونت، كشتار، اعدام‌هاي بي‌حساب، احساسات و بي‌نظمي صددرصد مخالف بودند و اين‌ها را مطابق با اسلام نمي‌داستند و از اول هم گفته بودند كه من مسئوليت اداره كشور را بر عهده مي‌گيرم و كار انقلابي را ديگران انجام دهند. حزب توده و گروه‌هاي چپ مخالف روش او بودند و مي‌خواستند دوره‌ی بسيار پرآشوب و پراحساس ادامه یابد تا كارهاي خودشان را انجام دهند و شايد نمي‌خواستند به زودي آرامش و برنامه و نظم حاکم شود. بنابراين هر روز يك بهانه ايجاد مي‌كردند. وزارت‌خانه‌ها دست وزرا نبود، گروه‌هاي چپ در وزارت‌خانه‌ها تحصن مي‌كردند و گاهي وزرا را گروگان مي‌گرفتند و مطالبات بسيار غيرمنطقي داشتند. مثلا بابك زهرايي در برنامه اخبار تلويزيون گفت وزارت كشاورزي را به ما بسپاريد در ۲۴ ساعت وضع کشاورزی را درست مي‌كنيم. يعني در اين حد شعار مي‌دادند و مردم را منحرف مي‌كردند. دومين مسئله اينكه امروز بعد از ۴۲ سال مردم مي‌گويند دولت کنونی یا برخی ارکان حکومت کارآمد نيست. حالا تصور كنيد آن زمان كه همه چيز از هم گسيخته بود چه وضعيتي داشتيم. بنابراين با نهايت تلاش و فداكاري كه اعضای دولت موقت داشتند به خاطر شرايطي كه وجود داشت به نظر نمي‌آمد پیشرفتی شده باشد، اما همان موقع كارنامه دولت را به ایت الله خمینی نشان دادند و ايشان گفته بودند چرا نمي‌گوييد اين قدر كار كرده‌ايد؟ ولی متاسفانه رادیو و تلویزیون که وسیله ارتباط دولت و مردم است در دست مخالفین دولت بود. امروز هم مي‌شود به شاخص‌ها بازگشت و اوضاع آن دوره کوتاه را با شرایط بعد از آن و امروز مقایسه کنید و خودتان قضاوت کنید. در آن زمان كمبود و تورم و نارضايتي وجود نداشت. نتيجتا اين صحبت‌ها خيلي نابجاست كه در آن ۹ ماه انتظاري بيش از اين داشته باشند. مثلا در وزارت كشاورزي مهندس عليمحمد ايزدي سياست‌هايي را پياده كرد كه بعدا آثار پايداري داشت يا وزارت دارايي كه آقاي اردلان وزير بود اعلام كرد هركسي بدهي مالياتي دارد در صورت پرداخت ۲۰ درصد تخفيف داده مي‌شود و مردم صف می‌بستند تا داوطلبانه بدهي‌هايشان را بپردازند. مردم اعتماد داشتند. اما وقتي مردم ديدند كه اوضاع آنچنان كه انتظار داشتند صادقانه پيش نرفت عكس‌العمل بی‌اعتمادی نشان دادند.

اين روايت كه نهضت آزادي در تاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز نقش داشته تا چه حد صحيح است؟

در روز ۱۳ اسفند ۵۷ جلسه‌اي در نخست وزيري با حضور مهندس توسلي، دكتر يزدي و بنده تشكيل شد كه آقاي يزدي پيشنهاد كردند ميليشايي بايد به وجود بيايد تا در دوره بی‌نظمی ناشی از انقلاب به گذار از اين دوره حساس كمك كند. قرار شد آقای مهندس توسلی اساسنامه آن را بنویسند. بنابراين سنگ اوليه اين مسئله را نهضت آزادي گذاشت اما بعدا داستان به اينجايي كه امروز هست رسيد و نهضت ديگر در آن نقشي نداشت.

در جنگ كردستان عده‌اي با حمله به دولت موقت دولت را به مدارا با نيروهاي مسلح كُرد محكوم مي‌كنند داستان چه بود؟

عده‌اي مي‌گفتند براي ايجاد آرامش بايد با خشونت برخورد كرد و آن منطقه بمباران شود اما دولت موقت با اين برخوردها مخالف بود و هيئت صلحي درست شد تا به آنجا براي مذاكره برود از جمله آقايان طالقاني و بهشتي و صباغيان و مهندس سحابی كه به كردستان رفتند. اولین انتخاب شوراها درسال ۱۳۵۸ در آنجا انجام گرفت و شرايط آرام شد. اما عده‌اي كه مي‌خواستند با عمليات نظامي شرايط را كنترل كنند مورد تاييد مهندس بازرگان نبودند. این گروه هنگامي‌كه مذاكره در حال انجام بود جت‌هاي ارتش را در آسمان کردستان به پرواز درآوردند و پیشرفت مذاکرات را با تهدید مواجه کردند. خاطرم هست هر وقت هيئت صلح مي‌خواست به كردستان برود مرحوم دکتر بهشتي به بنده که در آن زمان مسئولیتی به عهده داشتم تلفن مي‌زدند تا ترتیب مسافرت هیات با هواپيما را بدهم.

موضع نهضت نسبت به تسخير سفارت چه بود؟ گويا چند روز بعد از تسخير اطلاعيه‌اي به نفع آن صادر مي‌شود و چرا اين اتفاق دامنگير اميرانتظام شد؟

در آن دوره اعضای اصلي نهضت آزادي مانند مهندس صباغيان، مهندس بازرگان، دكتر يزدي در دولت حضور داشتند و چون در حكم نخست وزيري مهندس بازرگان آمده بود که در دوران دولت موقت بدون وابستگي حزبی به انجام ماموریت خود بپردازند در امور نهضت دخالت نداشتند. كساني كه در نهضت آزادي فعال بودند گروهي زير نظر مرحوم عزت الله سحابي بودند. مرحوم سحابي سال‌ها در زندان عادل آباد شيراز بود و در آنجا در تماس مستقيم با گروه‌هاي چپ بودند و ايده‌هاي چپ داشتند. در اوايل انقلاب هم جوانانی كه از خارج آمده بودند ايده‌های چپ و احساسات انقلابی شدید داشتند. بنابر اين در زمانيكه کادر دولت موقت در نهضت نبود آن گروه تندرو در غياب مهندس بازرگان چنين اعلاميه‌ای را تحت تاثير جو آن زمان صادر مي‌كنند و بعد از آن هم آن گروه ۱۴ نفره از نهضت خارج شدند. اما اعضای سابقه‌دار واصلی نهضت آزادي و مرحوم بازرگان همه صد درصد با اشغال سفارت آمريكا مخالف بودند چون اين كار را برخلاف اخلاق و قواعد بين المللي و موازين اسلامي مي‌دانستند. آن را حركتي در نقض قراردادهاي جهاني محسوب می‌کردند که می‌تواند اعتبار ایران را بر باد دهد. پس از آن مهندس بازرگان تصميم به استعفا گرفتند البته دلايل متعدد ديگري نيز داشت كه بايد جداگانه بحث كرد.

روز ۳ آبان خبري منتشر شد كه دانشجويان خط امام سفارت را گرفته‌اند و چون قبلا نيز چنين اتفاقي افتاده بود خيلي عواقبش را نمي‌دانستيم اما همه شوكه بودند. صبح روز ۱۴ آبان يك اطلاعيه با نام سپاه پاسداران از راديو پخش شد و به شدت به دولت حمله كرد كه چرا اين حركت را تاييد نكرده است. صبح ساعت ۸ خدمت مهندس بازرگان رفتم و گفتم با وجود اين اطلاعيه ادامه كار دولت موقت صحيح نيست. مرحوم بازرگان استعفایشان را كه قبلا نوشته بودند به من دادند تا بخوانم و گفتند نامه استعفا را به قم بفرستيد. نامه خدمت امام رفت و ايشان در آغاز موافقت نكردند. به نظر بنده و با توجه به حضورم در نخست وزیری، مرحومان صادق قطب زاده، سيد احمد خميني و صادق طباطبايي در انتشار خبر استعفا در صبح روز ۱۵ آبان نقش اصلی را ایفا نمودند و با وجود اينكه در ابتدا آيت الله خميني موافقت نكرده بود ايشان را در مقابل عمل انجام شده قرار دادند و استعفا مورد قبول واقع شد و انقلاب مسير ديگري را طي كرد.

در مورد اميرانتظام؛ اولا يك انسان مرتب و محترم و شيك پوش بود و از این جهت با ظاهر افراد عادی یا کسانی که تحت تاثیر جو حاکم ريش مي‌گذاشتند و كاپشن مي‌پوشيدند و فكر مي‌كردند انقلابي بودن به اين ظواهر است فرق داشت. بنابراين با او از اول بد بودند، دوم اينكه اميرانتظام در نوشتن نامه‌اي به آيت الله منتظري در خصوص انحلال مجلس خبرگان مشاركت داشت. قرار بود ظرف يك ماه پیش نویس قانون اساسی که به وسیله دولت موقت تدوین شده بود تصويب شود. چون مجلس خبرگان پیش‌نویس قانون اساسی دموکراتیک که به تصویب دولت و شورای انقلاب و آیت الله خمینی رسیده بود را کنار گذاشته بود و تغییرات اساسی در آن به‌وجود آورده بود و دوره وکالت نمایندگان آن نیز که یک ماه بود گذشته بود ولی کار را به پایان نرسانده بودند؛ قانونا یا قاعدتا مجلس بايد یا به نحوی تمدید می‌شد یا منحل. آن نامه را چندين نفر ديگر هم امضا كرده بودند و اين اتفاق يكي از عوامل مهمي بود كه با اميرانتظام برخورد شد و اول به اعدام و سپس به حبس ابد محكوم شد.

سفارت آمريكا در ۲۵ بهمن نيز اشغال مي‌شود، دولت موقت چه اقداماتی در مقابل آن حركت انجام داد؟

من خاطره زيادي از آن روز ندارم فقط مي‌دانم گروه ماشاالله قصاب بودند كه آيت الله خميني به آقای دكتر يزدي مي‌گويند اين‌ها را از سفارت بيرون بريزيد و آن‌ها را بيرون مي‌ريزند و جالب است بدانيد كه در بار دوم كه سفارت اشغال شد نيز آقاي يزدي كه به قم مي‌روند تا گزارش سفر الجزاير را به آیت الله خميني بدهند ایشان مي‌گويد اين‌ها كه سفارت را گرفته‌اند چه كساني هستند پس از پاسخ دکتر یزدی، بنا به روایت آقای دکتر زیبا کلام از قول مستقیم دکتر یزدی، می‌گویند بروید اين‌ها را بيرون کنید. اما بعدا ورق برگشت.

در دهه ٦٠ عمده گروه‌هاي سياسي مورد برخورد قرار مي‌گيرند از جمله حزب توده ايران، نهضت چه نظر و عملكردي در اين باره داشت؟

در دهه ۶۰ نهضت آزادي هم مورد برخورد قرار گرفت و در چند نوبت اعضا دستگير شدند. اما حزب توده واقعا درست عمل نكرده بود و عوامل نفوذي داشت كه اقرار كردند براي شوروي كار كرده بودند و كيانوري دستگير شد اما عملكرد خودشان درست نبود.

البته بايد اين حق را به آن‌ها داد كه حرف هايشان در زندان ممكن است تحت فشار بوده باشد.

منبع: اميرحسين جعفری، روزنامه مستقل
۳۰ دی ماه ۱۳۹۹